آه ای زندگی منم که هنوز با همه پوچی از تو لبریزم .......نه بر آنم که رشته پاره کنم ، نه بر اینم که از تو بگریزم

چقدر خوبه که اینجا خبری از آدمای مزخرفی که می شناسم و منو می شناسند نیست ، کلا  بی نام و نشان بودن یوقتایی خیلی خوبه .....خیلی....

داود جان خیلی خسته و تنهام ، صبور شده ام ....خیلی صبور .....یادته می گفتی مریم تو چرا اینجوری هستی تحمل هیچیو نداری ، سریع سردت میشه ، فوری گرمت میشه .....کلش بودی و می دیدی چقدر صبور شدم ، می دیدی چه چیزایی رو دارم تحمل می کنم و به دوش می کشم ......

همه امیدم اینه که خدایی که سه سوت زندگیمو خراب کرد حتما می تونه سه سوته همه چیو درست کنه.....کاش یه شب بیام و برات بنویسم که پاداش صبوریمو گرفتم و الان همه چی عالیه .....کاش ....

آه ای زندگی منم که هنوز با همه پوچی از تو لبریزم.....

با فروغ شروع کردم چون این روزا بیشتر از همیشه معنای زندگی پوچ رو می فهمم .زندگی من بدون داودم یه زندگی پوچه .....خیلی تنهام داود ....خیلی .....جای نگاههای تحسین بر انگیز ، جای مهربونیات دلگرمیات بدجوری تو زندگیم خالیه ، من بدون اون همه توجه تو تبدیل شدم به یه موجود سرگردان که به هیچ جا تعلق نداره ، بدون تو و مهربونیات زندگی واسم حرومه حروم ....یه زمانی با وجود تو خودمو مرکز دنیا می دیدم ، مطمئن بودم که نازم خریدار داره ، مطمئن بودم هر کی ازم بگذره تو مث یه کوه پشتمی و از من نمیگذری ، مطمئن بودم برای رسیدن به خواسته هام از هیچ کوششی دریغ نمی کنی ، چه یه آغوش گرم شبانه باشه ، چه خرید چیزایی که دوست داشتم ، چه ساعتها درددل دوستانه ......خلاصه می دونستم نازمو میخری ، بهم افتخار می کنی ......اما حالا چکار کنم ؟بدون تو ؟الان وقتی اینهمه داغونم کی بیاد بهم بگه بی خیال مهم اینه که ما همدیگرو داریم ؟باور کن به این جمله بیشتر از هرچیزی تو دنیا احتیاج دارم ، چرا عادت نمی کنم ؟چرا خدا با ما اینجوری کرد؟

وای داود جان پر از کلی سوال بی جوابم !!! پر از هزار بغض نترکیده ....ً...


از زندگی بدون تو خسته ام ......

داود عزیزم .....کمتر از یه هفته دیگه ، یکسال از اون اتفاق شوم گذشته ، یکسالی که زندگی من به فجیع ترین شکل ممکن گذشته ، یکسالی که بیشتر از هر وقت دیگه تو زندگیم احساس بدبختی کردم ، یکسالی که دلتنگی و نداشتن تو لحظه ای از فکرم دور نشده ، حسرت دیدنت ، بوسیدنت ، لمس کردنت و تکیه کردن بهت در هر موردی تو زندگیم موج میزنه ، مرور خاطراتت دیونه ام می کنه ، عزیزترینم ، عشق ناب زندگیم هنوزم دوستت دارم .....کاش بودی و می دیدی لیانا چقد بزرگ شده ، سحر میگه با بقیه بچه ها خیلی فرق داره ، بچه ام مث باباش تکه ، کاش به خوابم بیای .....من چجوری با این غصه کنار بیام ، چجوری به نبودن و نداشتنت عادت کنم .....زندگی بدون تو سخته خیلی سخت .....

هنوزم دوستت دارم عشقم

 تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم

تو را به خاطر عطر نان گرم

برای برفی که آب می شود دوست می دارم

تو را برای دوست داشتن دوست می دارم


تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم

تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم

برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت

لبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می دارم


تو را به خاطر خاطره ها دوست می دارم

برای پشت کردن به آرزوهای محال

به خاطر نابودی توهم و خیال دوست می دارم

تو را برای دوست داشتن دوست می دارم

تو را به خاطربوی لاله های وحشی

به خاطر گونه ی زرین آفتاب گردان

برای بنفشیِ بنفشه ها دوست می دارم

تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم


تو را به جای همه کسانی که ندیده ام دوست می دارم

تورا برای لبخند تلخ لحظه ها

پرواز شیرین خاطره ها دوست می دارم

تورا به اندازه ی همه ی کسانی که نخواهم دید دوست می دارم

اندازه قطرات باران ، اندازه ی ستاره های آسمان دوست می دارم

تو را به اندازه خودت ، اندازه آن قلب پاکت دوست می دارم

تو را برای دوست داشتن دوست می دارم

تو را به جای همه ی کسانی که نمی شناخته ام ... دوست می دارم


تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام ... دوست می دارم

برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب می شود و برای نخستین گناه

تو را به خاطر دوست داشتن ... دوست می دارم

تو را به جای تمام کسانی که دوست نمی دارم ... دوست می دارم ...

دلم گرفته ای دوست هوای گریه با من .....

سلام داود عزیزتر از جانم ، بی نهایت دلتنگتم ، دلتنگ مهربونیات ، خوش زبونیات ، خوش رویی و شوخ طبعی ات ، کم کم داره میشه یک سال ، یکسالی که خدا می دونه چقدر بمن سخت و تلخ گذشت ، در واقع به ما ، دخترت کلی بزرگ شده ، ذوق می کردی که سال دیگه مث بچه اردک راه میفته بچمون ، الان داره راه میره ، می دوه ، می خنده و تو نیستی که ببینی ، من همچنان درگیر یه نبرد سختم برای کنار اومدن با رفتن تو اما آرامش ، آرامش قبل از طوفانه ، یهو کابوس نبودنت خوابمو آشفته می کنه ......هنوزم باورش واسم سخته خیلی سخت ......عشق مهربونم خیلی تنهام ، خیلی به بودنت احتیاج دارم ....کاش پیشم بودی ......کاش سرمو میذاشتم رو شونه ات و یه خواب راحت مهمونم می کردی تو آغوشت ، مرد صبورم ، مرد دوست داشتنی زندگیم ، عشق وفادارم ، هنوزم دوستت دارم جای خالی ات بدجوری تو ذوق زندگیم میزنه .....فدای همه مهربونیات دوستت دارم ....

خداحافظ ، خداحافظ ، سفر خوش راه رؤیا باز 

پس از تو قحطی لبخند ، پس از تو حسرت پرواز