آه ای زندگی منم که هنوز با همه پوچی از تو لبریزم .......نه بر آنم که رشته پاره کنم ، نه بر اینم که از تو بگریزم

چقدر خوبه که اینجا خبری از آدمای مزخرفی که می شناسم و منو می شناسند نیست ، کلا  بی نام و نشان بودن یوقتایی خیلی خوبه .....خیلی....

داود جان خیلی خسته و تنهام ، صبور شده ام ....خیلی صبور .....یادته می گفتی مریم تو چرا اینجوری هستی تحمل هیچیو نداری ، سریع سردت میشه ، فوری گرمت میشه .....کلش بودی و می دیدی چقدر صبور شدم ، می دیدی چه چیزایی رو دارم تحمل می کنم و به دوش می کشم ......

همه امیدم اینه که خدایی که سه سوت زندگیمو خراب کرد حتما می تونه سه سوته همه چیو درست کنه.....کاش یه شب بیام و برات بنویسم که پاداش صبوریمو گرفتم و الان همه چی عالیه .....کاش ....