هفته گند مزخرفی رو گذروندم درست هفته پیش مث امروز لیانا بیمارستان بستری شد خیلی الکی بخاطر حرص یه دکتر احمق و بخاطر ترس و نگرانی بیش از حد من ...تا دوشنبه بعد از ظهر بیمارستان بودم دوشنبه هم کلی واسه دکتره گریه کردم که دیگه نمی تونم بمونم و بچه منو مرخص کن .....
تو اون چند روزی که بیمارستان بودم نتوانستم حتی یه نقطه مشترک بین خودم و بقیه خانمایی که اونجا بودند پیدا کنم ، حتی نمی تونستم بفهممشون .....وقتیم که شوهراشونو می دیدم ، به این نتیجه می رسیدم که مگه میشه با همچین مردایی زیر یه سقف زندگی کرد؟ زندگی کردن با داود توقع منو از مردا بالا برده ....خوبیش اینه که با شرایطی که من دارم حداقل این خودش حسن قضیه است اینکه هیچوقت به زندگی کسی غبطه نمی خورم ......از اونطرفم به این قضیه فکر کردم که بودن تو شرایط خودم سگش شرف داره با یه زندگی مشترک طولانی با مردایی که این مدت دیدم .......
آدم ها دنبال خوشبختی می گردند اما خوشبختی پیدا کردنی نیست ساختنی است... سعادت و خوشبختی رو براتون آرزومندم... خوشحال میشم به منم سر بزنین نیومدین هم اشکال نداره بازم ممنون موفق باشی
89818
الحمدلله
خدا کمک کنه تاجائیکه میتونیم برا خوشبختی دیگرانم تلاش کنیم....