یاد گرفته ام .....

یاد گرفتم اگه شونه هات نیست که سرم رو روش بذارم و آروم بشم سرم رو روی زانوهای  خودم بذارم و یه دل سیر گریه کنم ، تا حدودی جواب میده سبکتر میشم .....تنهایی آدمو روئین تن می کنه ، یاد می گیره تنها کسی که می تونه بهت کمک کنه فقط و فقط خودتی ...درسته مهربونی و لطف خانواده و دوستان هست ولی فقط اون کسی که همیشه ،بی قید و شرط  ، نامحدود و بی هیچ توقع و انتظاری کنارت میمونه خودتی ، کم کم یاد می گیری بجای زندگی کسالت بار خودت غرق زندگی شخصیت های کتابی که می خونی بشی ، کم کم  می پذیری که دیگه مردی نیست تا در کنارش هر چقدر دوست داری احمق باشی ، خنگ باشی،لوس و جلف باشی گاهی شیطون و هات باشی ،ژو لی پولی باشی ، ضعیف و شکننده باشی ،دست و پا چلفتی باشی و ککت هم نگزه و دلت به دوست داشتنت قرص باشه .می فهمی که باید نقاب یه زن عاقل و فهمیده،مرتب و اتو کشیده ، مغرور و سربزیر ، بی عیب و نقص و قوی ، ساکت و صبور رو به چهره بزنی و بقیه عمر خودت نباشی ،آروم  باشی و بچسبی به دنیای بچه ای که همه زندگیته و همه زندگیشی ..... یه کم سخته بخصوص واسه آدم پر شر و شور و شلوغ و شیطونی مث من....اما چه میشه کرد ؟ اما تو می تونی مریم ...هیچوقت از یادت نبر که چیزی که تو رو نکشه قویتر می کنه .....دیگه نگران از دست دادن خیلی چیزها نیستی چون یکبار واسه همیشه از دست دادی .....دیگه تویی و یه تنهایی بی انتها که تا وقتی زنده ای باهاته وقتیم که مردی باهات می میره .....معنی روئین تن شدنم همینه و بی شک معنیش این نیست که اونقدر قوی هستی که کسی نمی تونه بهت صدمه بزنه که بی شک اونقدر گرگ زیاده و اونقدر طعمه دندون گیری هستی که نگو ....

معنیش اینه که تویی و به دنیا تنهایی.....


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.