دلم گرفته.....

امشب دوباره کلی به این فکر کردم که اون یکی دو هفته آخر چه خوابی دیده بودی داودم که وقتی صبح بیدار شدی و تا چند روز بعدش مرتب بمن غر می زدی که تو عوضی هستی اصلا فک نمی کردم .....گفتی فقط اینو یادته که تو یه موقعیتی که اصلا یادت نبود جزئیاتشو ، و تو شرایطی که من بین تو و یکی دیگه حق انتخاب داشتم ،یکی دیگه رو انتخاب کردم و با اون رفتم .....الهی بمیرم .....تا چند روز بخاطر این خواب ناراحت بودی و هی چپ چپ نگام می کردی و غر می زدی ......ولی دیدی ....اونی که گذاشت رفت من نبودم .....دیدی بهت گفتم من یه تار موی تو رو با همه دنیا عوض نمی کنم .....دیدی ؟ 

دوباره داغونم امشب ، دوباره  گذشته با همه زشتی و زیبایی اش داره جلو چشام رژه میره ....دوباره یاد این افتادم که اونقدر همه چشمشون دنبال زندگیمون بود که یک شبه به فنا رفتیم ....اونقدر چشمشون دنبال پارسا بود که پارسا رو ازم گرفتند ....چشمشون دنبال تو بود خودتو ازم گرفتند .....الهی بمیرم برا دلت که نداشتند لذت پدر شدن به تنت بشینه ....یادته می گفتی من تو تولد پارسا هیچ لذتی از پدر شدن نبردم ....آخه واسه بدنیا اومدنش دیگه جدا شده بودین و بچه که بدنیا اومده بود مادرش گذاشته بود و رفته بود چند ماهم درگیر بیمارستان بودی .........بقیه ماجرا رو هم خودت بهتر از من می دونی .....بی خیال نمیخام افکار مزاحم آرامشمو بهم بزنه ....

کاش این روزای بد بگذرند ، کاش صبور بشم .....کاش دیگه  تو زندگیم فقط اتفاقای خوب بیفته .......دیگه به خوشبخت شدن فک نمی کنم ، کاش فقط دیگه اذیت نشم .....

نظرات 1 + ارسال نظر
chiznevesht پنج‌شنبه 4 آذر 1395 ساعت 22:48 http://chiznevesht.blogsky.com

کاش می شد "کاش" نبود
به امید روزای بهتر

دقیقا

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.