واقعیت های تلخ و شیرین زندگی .....

مهم نیست کی هستی و چکار می کنی شغلت چیه چجوری آدمی هستی ؟چی داری چی نداری چقد زیبایی چقد پولداری چقد جذابی سلبریتی هستی یا نه چقدر  ادم قدرتمندی هستی... اینا هیچ کدوم مهم نیست نمی تونه مهم باشه تنها چیزی که مهمه اینه که فاصله ات از زندگی ایده الت خیلی زیاده .....مهم اینه که یه جای اساسی از زندگیت بدجور می لنگه ....اگه عاشق و خوشبختی پول نداری اگه پول داری سلامتی نداری اگه سالمی کار نداری اگه زندگیت خوبه بچه دار نمیشی ، اگه بچه داری پول نداری که بزرگش کنی ....اگه کار داری خونه داری بچه داری یدفه یه زلزله میاد و همه چی از هم می پاشه .....اگه عاشقی عشقتو از دست میدی اگه از شریک زندگیت راضی نیستی تا ابد مثل سریش کنار هم می موندید .....اینا رو مصداق واقعیشو دیدم که میگم....ولی تو همه اینا یه چیز مهمه این که هر جای این معادله زندگی که باشی یه وجدان آسوده داشته باشی که همیشه مهربان بودی ....با همه آدمایی که تو جریان زندگی با اجبار یا با انتخاب  خودت کنارشون باشی .....بدون شک مهربانی رسالت نهایی همه ماست ....ومن بسیار خرسندم وقتی به کارنامه زندگیم نگاه می کنم و می بینم که منم مث خیلی دیگه از آدمهایی که هر روز  داستانهاشونو می خونم ، رفتار نکردم ......خوشحالم که رسالت مهربانی را در قبال آدمهایی که در زندگیم بودند بخوبی انجام دادم .....خوشحالم که تمام مادرانه های تجربه نکرده زندگیم را نثار پسری کردم که فرزندم نبود و از این بابت به خودم می بالم ، خرسندم که نهایت سعی ام را کردم که علیرغم همه مشکلات و قدر ناشناسی ها رسالت خوب بودنم را در جایی که انتخاب های دیگری هم داشتم به خوبی انجام دادم ....هر چند هنوز هم اشتهای سیر ناپذیری برای مادر پارسا بودن داشتم ، هر چند هنوز هم دلم برای تک تک شیطنت های پسرکی که با تمام وجود دوستش دارم تنگ می شود و از اینکه الان کنارم نیست تا لحظات کلاس اولش را با هم سپری کنیم اشک در چشمانم جمع می شود  .....وای ...وای .....وای که زندگی چقدر سوپرایزهای ناگواری برایمان دارد ....از بحث منحرف نشم فقط خوشحالم ، خوشحالم و به خودم افتخار می کنم که در جایی که گزینه های متعددی برای چگونه بودن وجود دارد خوب بودن و مهربانی را مرام خودم قرار دادم ....خوشحالم که برای آدمهایی که قرار نبود طولانی مدت کنارم باشند غیر از آرامش و عشق ارمغان دیگری نداشتم .....خوشحالم .....ولی در عین حال غمگینم که فرصت مهربانی ام برایشان اندک بود و دلتنگ عزیزان مهربانیم که محبتشان را برای همیشه از دست دادم و تنها ماندم .....

نظرات 1 + ارسال نظر
غ ـزل یکشنبه 16 آبان 1395 ساعت 16:50 http://life-time.blogsky.com/

مهربانی کار هر کسی نیست
تبریک میگم این همه مهر را به شما
نمیدونم چرا پارسا دیگه نیست اما دعا میکنم دلتون آروم بگیره

قربونت عزیزم .پارسا پسر همسرم از همسر اولش بود مادرش وقتی دنیا اومد گذاشتش و رفت ، از سه سالگی پیش من بود ، بعد از فوت همسرم مادربزرگش یعنی مادر شوهرم گرفتش ، من و شوهرم مال دو طرف مختلف ایران بودیم .....
کاش خدا باهامون یه کم مهربونتر بود ....

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.