هم بستر که می شدیم
قلبش ، قلعه ای بود بی دفاع
و من فاتح مطلق حصارهایش
از آغوشم که می رفت
دیگر هیچکسی نبودم
من ،سربازی بی سرزمین
او قلعه ای مشکوک
از آغوش سیر شده ای
که دنیایش ...
جای ، برای یک نفر بیشتر نداشت
نیکی فیروز کوهی