داود عزیزم .....بی تو کار دلم تمام است .....

بی عشق زیستن را،جز نیستی چه نام است؟

یعنی اگر نباشی ، کار دلم تمام است.

با رفتن تو در دل سر باز می کند ،باز 

آن زخم کهنه ای که ، در حال التیام است

وقتی تو رفته باشی ، کامل نمی شود عشق

بعد از تو تا همیشه ،این قصه ناتمام است

از سینه بی تو شعری ، بیرون نیارم آورد

بعد از تو تا همیشه ، این تیغ در میان است

از تازیانه ها نیز ، سر می کشد دل من 

این توسنی که از تو ، با یک اشاره رام است

زیباتر از نگاهت نتوان سرود شعری 

شعر تو شاعر من ، کامل ترین کلام است

وقتی تو رخ بپوشی ، در این شب مضاعف

هم ماه در محاق است ، هم مهر در ظلام است

خواهی رها کن ای ماه ، در نیمه راه ما را 

من با تو عشقم اما ، ای جان !علی الدوام است

آری تو و صفایت !ای جان من فدایت 

کز من بخاک پایت ،این آخرین سلام است 

می نویسم و سلامم، همچون همیشه با توست

ور شوکرانم اینبار ، جای شکر به جام است


عشق دورم .....داود عزیزم .....همه نگفته های منو این شاعر بزرگ (حسین منزوی )بجای من گفت .....روحت به وسعت اندوهمان شاد .....

همچنان .......به دوست داشتنت مشغولم .......


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.