شب نوشته های دلتنگی .....

دلم عجیب برای گذشته نه چندان دور زندگیم تنگ شده ، روزهایی که با گذشتشان بر خاطرات گذشته های نه چندان دور گرد دوری می پاشند..... چقدر عوض شدم ، چقد ناتوان..... چقدر صبور ....چقدر با نداشتن کسی که تمام تلاشش در زندگیمان آسایش و آرامش من بود کنار آماده ام .هیچ چیز شبیه آنچه میخواهم و می خواستم نیست و من میان این همه ناتوانی عجیب غوطه ورم ....خسته ام ....از دنیایی که رویاهایم را پر پر کرد و کابوس را برایم به ارمغان آورد .....ذهنم درگیر هزاران مسئله لاینحل مانده ، بر دست و پایم زنجیره ای ناتوانی بیداد می کنند و من همچنان که نمی توانم بر زخمهای روح و روان جریحه دار شده خویش مرهمی بگذارم از درد ناتوانی بر خویش می پیچم ....

خدایا ....با اینکه می دانم همه این بلاها زیر سر توست ولی دیگر حس نفرت قبل را ندارم ولی میخاهم دو کلمه فقط دو کلمه حرف حساب بزنیم ....بالاخره میخای چیزی رو که خراب کردی درستش کنی یا نه؟از توان ناتوان من خارج است ، حداکثر کاری که از من بر می آمد شکر و سپاس تو و حفظ زندگیم با چنگ و دندان در سراسر زندگیم بود انقدر احمق بودم که فکر کنم اگر من بخواهم می توانم زندگیم را حفظ کنم ...اما حالا به این نتیجه رسیده ام که تنها چیزی که مهم نیست منم .....نه کاری از من ساخته نه توانی برای شروع مجدد مانده خودت می دانی و این آواری که بر سر زندگیم ریختی ....خودت می دانی و وجدانت که خودت بهتر از من می دانی که آنچنان که نابود کردی با همان سرعت می توانی بهترش را بسازی ......با وجود همه کدورتها و دوری از تو خوب می دانم که اگر بخواهی به چشم بر هم زدنی همه چیز را از نو خواهی ساخت .....بشرطی که بخواهی ...

پاییز عزیز....

پاییز عزیز

هردو راه درازی آمده ایم

تو های و هوی و چهچه بهار را پشت سر داری

از قهقهه مستانه و سرخ تابستان گذشته ای

من از زمزمه سبز بهار

شور و شرار شب های عاشقی

وسوسه تن های داغ تابستانی

عبور کرده ام.

تو برگهای رنگارنگ بر سر داری

من خاکستر رو به سفیدی بر مو

نزدیک تر بیا

حرف زیادی برای گفتن داریم

پاییز عزیز.


((فرانسیسکو ویلا تورو))


آدمها .....

آدمها شبیه لیوانند
ظرفیتهایی مشخص دارند.....
بعضی به اندازه استکان،
بعضی فنجان ،
بعضی هم یک ماگ بزرگ,,,,,
وقتی بیش از ظرفیت لیوان در آن آب بریزی، سر ریز میشود،
خیس میشوی،
حتی گاهی که در اوج بدشانسی باشی 
و در لیوان به جای آب ،
شربتی چیزی را زیادی ریخته باشی 
وسرریز شده باشد ،
لکه ش تا ابد بر روی لباست میماند.....
آدمها مثل لیوان میمانند .....
ظرفیت هایی مشخص دارند..... لطفا" قبل از ریختن مهر و عطوفت در پیمانه های وجودیشان ، 
ظرفیتشان را بسنج.....
به اندازه محبت کن.....
اگر اینکار را نکنی ، 
اگر زیادی محبت کنی 
اگر سر ریز شدند و محبت بالا آوردند ، 
باد الکی به غبغب انداختند 
و پیراهن احساست را لکه دار کردند ، 
فقط از خودت 
و عملکرد خودت عصبانی باش، 
نه از آدمها که شبیه لیوانند..... 

سیمین دانشور

داود عزیزم .....بی تو کار دلم تمام است .....

بی عشق زیستن را،جز نیستی چه نام است؟

یعنی اگر نباشی ، کار دلم تمام است.

با رفتن تو در دل سر باز می کند ،باز 

آن زخم کهنه ای که ، در حال التیام است

وقتی تو رفته باشی ، کامل نمی شود عشق

بعد از تو تا همیشه ،این قصه ناتمام است

از سینه بی تو شعری ، بیرون نیارم آورد

بعد از تو تا همیشه ، این تیغ در میان است

از تازیانه ها نیز ، سر می کشد دل من 

این توسنی که از تو ، با یک اشاره رام است

زیباتر از نگاهت نتوان سرود شعری 

شعر تو شاعر من ، کامل ترین کلام است

وقتی تو رخ بپوشی ، در این شب مضاعف

هم ماه در محاق است ، هم مهر در ظلام است

خواهی رها کن ای ماه ، در نیمه راه ما را 

من با تو عشقم اما ، ای جان !علی الدوام است

آری تو و صفایت !ای جان من فدایت 

کز من بخاک پایت ،این آخرین سلام است 

می نویسم و سلامم، همچون همیشه با توست

ور شوکرانم اینبار ، جای شکر به جام است


عشق دورم .....داود عزیزم .....همه نگفته های منو این شاعر بزرگ (حسین منزوی )بجای من گفت .....روحت به وسعت اندوهمان شاد .....

همچنان .......به دوست داشتنت مشغولم .......


دم از عشق و عاشقی زدن خیلی راحته میشه سالها بشینی و دست رو دست بگذاری و دم بزنی که من عاشق بودم و از عشق سوختم ولی واقعیت اینه که ملاک عاشقی ،عمل آدمهاست .....خانمی که ادعای عاشقی داری واسه عشقت چکار کردی؟آقایی که ادعات میشه عاشق پیشگی ات زبانزد خاص و عامه واسش چکار کردی چجوری عشقتونو بهش ثابت کردید ،چجوری نشون دادید در عشق ورزیدن حرفی واسه گفتن دارید ؟

از کسی که عشقو با تک تک سلولاش زندگی کرده ،هم عاشقانه دوست داشته و هم عاشقانه دوست داشته شده واستون یه پند دوستانه دارم ....فرقیم  نداره که زن باشید یا مرد ....

عشق رو لطفا قاطی هیچی نکنید ،عشق قابل مقایسه با هیچی نیست......عشقو نمیشه پس انداز کرد .....به عشق به چشم عتیقه ای که کلکسیون ددارایی هاتونو پر و پیمون می کنه نگاه نکنید .....فک نکنید چون همه چی دارید حق  ندارید فکر کنید لیاقت عشق رو هم دارید...